فتحی گفت: «آفرین یه لحظه اجازه بدید…»
و رفت به سراغ یادداشتهایی که به همراه داشت. چند صفحه را ورق زد؛ بعد دستش را روی یک نقطه از یادداشتها گذاشت و گفت:
«این ماجرا در سفر اعداد، فصل دوازدهم اومده. مریم و هارون جایگاه خودشون رو با حضرت موسی (ع) یکسان میدونند و در یه موردی به ایشون اعتراض میکنند. خدا هم خشمگین میشه و مریم رو به مدت هفت روز مبتلا به بیماری بَرَص یا همون پیسی میکنه.»[۱]
ضربدر قرمز بعدی، کنار نام خواهر حضرت موسی (ع) قرار گرفت.
فتحی، به عنوان گزینه بعدی، اسم حضرت هارون (ع) نوشت و کنارش ضربدر زد:
«تکلیف ایشون هم همین جا روشن شد. البته موارد منفی دیگهای هم در موردشون هست که دیگه سراغ اونها نمیریم.»
ییاوری گفت: آقای فتحی، قولت یادت نره! قرار بود راهنمایی هم داشته باشیم.
فتحی در خانه چهارم جدول، حرف واو را نوشت و گفت: «اینم راهنمایی.
البته طبق ارفاق قبلی، شما هر شخصیت مثبت دیگهای رو هم بگید، قبوله.»
گزینههای بعدی هم یکی یکی آمدند و رد شدند:
– حضرت یعقوب (ع)
در عهد عتیق، ایشان نبوت را با حیلهگری به دست میآورند![۲]
– حضرت سلیمان (ع)
به گفتهی عهد عتیق، کافر شدند![۳]
– یهوه (خدا)
در عهد عتیق، خداوند دروغ میگوید و مواردی از جهل، عجز و ترس در او دیده میشود!!![۴]
– حضرت داوود (ع)
این قسمت گفتگوی بچهها حرفهای بانمکی داشت که مرور آن خالی از لطف نیست:
جمشید حسنپور، دانشجوی ادیان شرق، بعد از دقایقی تفکر، بالاخره یک اسم پنج حرفی با حرف واو در جایگاه چهارم پیدا کرد و هیجانزده، گفت: «فهمیدم! داوود… حضرت داوود».
یک دفعه صدای دو سوم بچهها درآمد:
– خسته نباشید!
– هیچ کس هم نه، حضرت داوود توی کتاب مقدس، سفید باشه!
– ماجرای اوریا رو مگه نشنیدی؟!
– ببین فقط یه قلمش ارتباط با زن اوریا بوده…
– جمشید، خداییش خیلی پَرتی!
***
فتحی سعی میکرد کلاس را کنترل کند.
جمشید حسنپور، با ترکیبی از خنده و اعتراض گفت: «خُــــــب حالاااااا! نوبَرِشو آوردید؟! یه ادیان ابراهیمی خوندید دیگه! حالا بقیهتونم لابد این بچههای ادیان ابراهیمی اغفال کردن! بابا ما ادیان شرقیها داریم تواضع میکنیما! وگرنه، مگه هر کسی میتونه درسهای ما رو یاد بگیره؟!…»
قسمت قبل قسمت بعد
______________________________
[۱] اعداد ۱۲
[۲] پیدایش ۳۷:۲۷-۱
[۳] اول پادشاهان ۱۰:۱۱-۴
[۴] برای نمونه، بنگرید به: پیدایش ۳