نفتکش (قسمت چهارم)

0
967
میهن پرست واقعی - وطن پرست واقعی - نفتکش انگلیسی - نگاهی نو

اصلاً یک سؤال دیگر:

چرا این باستان‌گراها آن‌قدری که از هخامنشیان دم می‌زنند، دم از ایران زمان ساسانیان نمی‌زنند؟!

همه‌اش اسلام را تخریب می‌کنند و دم از عقب‌ماندگی ایران به‌خاطر اسلام می‌زنند و بعد برای بیان شکوه و قدرت و اقتدار، از ایران هخامنشی حرف می‌زنند!

اصلاً مگر اسلام آمد هخامنشیان را منقرض کرد؟! و یا اسلام و انقلاب در برابر ایران هخامنشی شکل گرفت؟!

چرا شما باستان‌گراها مدام اسلام را مقابل ایران هخامنشی قرار می‌دهید؟

خیلی عجیب است!

واقعاً چرا؟!

الآن هم که اقتدار جمهوری اسلامی ایران را دیدید، این‌طوری برداشت می‌کنید و می‌گویید وحشیگری!

اگر قدرت نمایی کنیم، می‌گویید وحشی! و اگر نکنیم، می‌گویید کو قدرت؟! کو اقتدار؟! کو ایران باستان؟!! و داد از نبود آریامهر و کوروشتان بلند می‌شود!

شده جریان پیرمرد و پسر و الاغ…

هر کدام سوار باشند و هر کدام پیاده و هر کاری که بکنند، باز یک عده هستند که مدام به دنبال إن قُلت آوردن و ایراد گرفتن از اسلام و ایرانند…

حتماً داستانش را شنیده اید… بگذار بنویسم خالی از لطف نیست.

پیرمردی به همراه پسرش و الاغش خواست تا سفری کوتاه داشته باشد.

در ابتدا پیرمرد سوار بود و پسر پیاده.

مردم او را سرزنش کردند که چرا این پسرش را سوار نکرده و خودخواهانه خودش بر الاغ سوار است؟!

پیرمرد پیاده شد و پسر را سوار بر الاغ کرد.

باز مردم گفتند: چه پسر خودخواهی که پدرش پیاده است و او سوار بر الاغ!

پیرمرد و پسر هر دو بر الاغ سوار شدند.

باز مردم گفتند: چه‌قدر این دو خودخواهند بی‌چاره الاغ چه‌طور وزن این دو را تحمل کند؟!

هر دو از الاغ پیاده شدند.

مردم گفتند: چه‌قدر این‌ها احمقند که الاغ دارند؛ اما بر آن سوار نمی‌شوند و پیاده می‌روند!

القصه ماجرای ایران با این عده از آدم‌های خود باخته و غرب‌زده و غرب پرست و به اصطلاح، طرفدار ایران باستان و کوروش این چنین شده است.

قسمت قبل                              قسمت بعد

پاسخ دادن

دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را وارد کنید