فاطمه: اما الان با اسم ایرانیزه کرده ایران، دارن حیا رو از زن ایرانی و غیرت رو از مرد ایرانی میگیرند. توی کتاب «ستیز و سازش» گرشاسپ چوکسی که خودش یک زرتشتی هست، اومده زنها اجازه ندارن کلاه گیس بذارن و با ظاهر ناجور و آرایش کرده از خونه بیرون بیان.
خانمها تعجب کرده بودند و باورشان نمیشد که چنین چیزی در کتاب یک زرتشتی نوشته شده باشد.
سیمین: واقعاً چنین مطلبی توی کتابِ این… چی بود اسمش؟!
زهرا: چوکسی
سیمین: آها چوکسی، اومده زنا نباید آرایش کنن؟
فاطمه: آره توی کتابش این مطلب اومده که تازه این رو از زبان کتابهای مقدس زرتشتی میگه. یعنی این مطلب از احکام زنان ایرانی بوده. تازه اگر رعایت نمیکردن، مجازات هم داشتن. پس ببینید اگر میخواید یک ایرانی اصیل باشید، حداقل خودتون رو غربی نکنید. فریب یک سری تبلیغات غربی رو نخورید که به دنبال استعمار و بازار کار و نیروی کار برای خودشون هستن و زن برای اونها ارزشی نداره جز به عنوان یک کالا. سعی کنید خودتون باشید و برای خودتون ارزش قائل باشید و کالا نباشید.
هر سه خانم برای دختران من دست زدند و دستانشان را به نشانه تسلیم بالا آوردند و روسریها را نصفه و نیمه دوباره روی سرشان انداختند.
زهرا: نه دیگه حالا که متوجه شدید اصالتِ زنِ ایرانیِ اصیل به حجابه، بهتره که روسریها رو مثل یک زن اصیل ایرانی بپوشید.
دخترها به طرف اون خانمها رفتند و هر کدامشان یکی از سنجاقهای روسری خود را به روسری خانمها وصل کردند و موهای آنها را کاملاً پوشاندند.
خانمی که اسمش سیمین بود، رو کرد به من و گفت:
خانم واقعاً باید به دخترهاتون افتخار کنید که انقدر سطح معلوماتشون بالاست و انقدر مؤدب و باهوشند. فقط یه سؤال: برام خیلی جالب بود این همه معلومات توی این سن از کجا دارن؟
– دخترام به خوندن کتاب علاقه زیادی دارن و از بچگی عادت کردن به خوندن کتاب. بهخاطر همین هست که از همه چیز اطلاع دارن.
خانمها دوباره از دخترهایم تشکر کردند و آنها را بوسیدند و خداحافظی کردیم.