الهه: چه ربطی داره؟
مرضیه: ربطش اینه که زنها با پوشیدن لباسها و پوشاکهایی که اونها به ما ارائه میدن بازار خریدشون رو تأمین میکنن. مسلمه که با حجاب مخالفت میکنن؛ چون زن با حجاب، دیگه اون کالاهایی که اونا تولید میکنن رو نمیخره و نمیپوشه. پس باید بیحجاب بشه تا اهداف اونها تأمین بشه. البته اونها کار به این مسأله حیا و… ندارن اگر یه روز منافعشون توی حجاب باشه قطعا حجاب رو هم تبلیغ میکنن
فاطمه: حالا یه بیت دیگه از فردوسی بخونم؟
الهه: بخون
فاطمه: زنان شاهنامه همیشه مواظب تن خودشون هستن و اون رو از چشم دیگران میپوشونن و به این هم افتخار میکنن. به طوری که منیژه با افتخار میگه:
منیژه منم دخت افراسیاب
برهنه ندیده تنم آفتاب
اما اینکه شما میگید چادر مال اعراب هست و زن ایرانی از این چیزا نمیپوشیده:
زمانی که «گردیه» خواهر «بهرام چوبین» دل نگران بُروز جنگ بین بهرام و خسرو پرویز و چشم به راه برادرش هست، حجاب برتر ایرانی یعنی چادر رو هم مثل تاجی زیبا و آراسته میپوشه و پیش برادرش میره:
چو خواهرش بشنید کامد ز راه
برادرش پر درد زان رزمگاه
بینداخت آن نامدار افسرش
بیاورد فرمانبری چادرش
بیامد به نزد برادر دمان
دلش خسته از درد و تیره روان[۱]
پس چادر یک حجاب ایرانی اصیله؛ نه چیزی که اعراب برای ما آورده باشند و البته بحث اعراب یک بحث جدا و طولانیه…
زهرا: تازه میتونید با سرچ کردن «پوشش زن ایران باستان» نمونهی نگارهای که کندهکاری شده که زن ایرانی سوار بر اسب هست و چادر روی سرش هست هم ببینید. اصلاً بقیه پوششهای زن ایرانی هم میبینید که توی اون عکسها هیچ کدوم زنی برهنه یا بیحجاب نیست.
مرضیه: از طرف دیگه توی تخت جمشید و بیستون هم اگر نگاه کنید یک نگاره از زن وجود نداره. چون زن ایرانی ارزش و احترام داشته و برای نمایش در مقابل مردان نبوده. زنان ایرانی معروفند به حیا و مردانش به غیرت. اینو توی شعرای فردوسی میشه دید.
______________________________
[۱] شاهنامه، نرم افزار نور، ص ۱۲۲۱