چهارشنبه سوری - زرتشتیان 1

یک چهارشنبه و ده داستان! (قسمت دهم)

شایان به طرز مشکوکی ساکت بود! من هم نگاهم را بین شایان و مقاله‌های توی گوشی و ساعت تقسیم کرده بودم و روی کارهای شایان...
چهارشنبه سوری - اعراب جاهلیت

یک چهارشنبه و ده داستان! (قسمت نهم)

پرید وسط حرفم و گفت: «نه، اون یه پروژه دیگه هست. اونو موقع احضار روح انجام میدیم!» و زد زیر خنده... خوب بلَد است موضوع را...
چهارشنبه سوری - ایران باستان

یک چهارشنبه و ده داستان! (قسمت هشتم)

شایان با تعجب گفت: «یعنی کلاً...» انگشت اشاره‌ام را به نشانه سکوت، جلوی بینی‌ام گرفتم و گفتم: «قرار شد ربع ساعت سکوت کنی!» در همین لحظه...
چهارشنبه سوری - ایران باستان

یک چهارشنبه و ده داستان! (قسمت هفتم)

تا من بروَم داخل مغازه، شایان سفارشش را داد و رفت سمت یکی از میزهای دونفره! سریع خودم را به میز رساندم و گفتم: «چی...
جاهلیت مدرن - چهارشنبه سوری

یک چهارشنبه و ده داستان! (قسمت ششم)

دوباره نگاهی به گوشی‌اش انداخت: «فکر کنم یه جا هم دیدم که رسم چهارشنبه سوری رو کوروش کبیر درست کرده! ولی الان پیداش نمی‌کنم...» یادم افتاد...