این بی تفاوت بودنش حرص آدم را در می آورد!
گفتم: بی خیال، دیگه بقیه عذابها رو اگر میخوای بدونی، خودت این کتاب ارداویراف نامه یا دینکرد رو بخون؛ داخلشون نوشته.
سعید: اَاَاَاَه باز کلاس گذاشتیها! بگو دیگه! یه کلام میخوای بگی؛ آدم رو دیوونه میکنی!
– نمیدونستم انقدر مشتاقی که بدونی!
برای اینکه حرص سعید را در بیاورم، تصمیم گرفتم یکی از عذابهای چندشآور زرتشتیها را برایش بگویم:
– یکی دیگه از عذابهاشون اینه که به جهنمیها خاک میدن بخورن؛ و یکی دیگه از عذابهاشون اینه که انواع پلیدی مثل مدفوع بهشون میدن!
سعید که حالش بهم خورده بود گفت: اَه مهران حالم رو بهم زدی! این دیگه چه عذابیه؟!
گفتم: خب اینم یه عذابه دیگه پس چی؟ توقع داشتی چهجور عذابی باشه؟
سعید: اصلاً پشیمون شدم؛ دیگه نمیخواد بقیه عذابها رو بگی! همین که حالمو بهم زدی، بسه!
– خیلی خب دیگه نمیگم. حالا دیدی زرتشتیها هم عذاب دوزخی دارن؟ دیدی فقط اسلام نیست که انسانهای گناهکار رو مجازات میکنه؟ اگر حوصلهاش رو داری، بعداً در مورد نعمتها و چیزایی که برای بهشتیها تو آیین زرتشت وجود داره هم بگم؟
سعید: آره میخوام بدونم. چرا یه وقت دیگه؟ همین حالا بگو دیگه…
– نخیر، مگه نگفتی بِرم اجلاسیه دفاع از حقوق زنان؟ میخوام برم اونجا نطق کنم!
سعید: باشه حالا واسه ما کلاس بذارااااااا. پس حالا که نطق جنابعالی تموم شده، برم بشینم بقیه جکهامو بخونم!
باز زدم پشت گردنش و گفتم: اصلاً تقصیر منه که معلومات عمومی تو رو بالا میبرم! تو بشینی جک بخونی، بهتره تا چهارتا حرف حساب بشنوی!
سعید: آره الان معلوماتم حسابی رفته بالا؛ عذاب جهنمیها: لیسیدن ماهیتابه داغ!
بعد قیافه خودش را به شکل خاصی کرد و گفت: یا خوردن مدفوع شد معلومات عمومی؟!
از قیافه سعید خندهام گرفته بود. گفتم: خیلی خب، بشین جک بخون؛ منم برم فعلاً کار دارم. بعداً در مورد نعمتهای بهشتی زرتشتیها حرف میزنیم…
____________________
منبع: بهار، ارداویرافنامه، ص ۳۱۸-۳۲۷